۱۳۹۱ آذر ۶, دوشنبه

Step out of your comfort zone

یه کم از کنج عافیت بیا بیرون (و چیز جدیدی رو تجربه کن، کار جدیدی انجام بده). کار روتینی که انجام میدی یه کم ول کن و فکر کن که چه کار دیگه ای میشه الان انجام بدی.
اصطلاح مرتبط:
Travel out of your safety bubble.

۱۳۹۱ آبان ۲۶, جمعه

We had to pick up the slack after he left

بعد از این که اون رفت، ما مجبور شدیم کارهایی رو که جا مونده بود (احتمالا به دلیل تنبلی) انجام بدیم. این slack اینجا با اصطلاح slacker (یا خودمونی ترش slacko) به معنی تنبل مربوط میشه.

They left me holding the bag

اونها باعث شدن که من مقصر شناخته بشم / همه کاسه کوزه‌ها سر من بشکنه. اشاره به وضعیتی داره که با یه عده می‌رین دزدی، وقتی پلیس میاد همه فرار می‌کنن و شما می‌مونین با کیسه پول دزدی.