قراره هی به خاطر این موضوع من رو سرزنش کنی؟
۱۳۹۱ آذر ۷, سهشنبه
۱۳۹۱ آذر ۶, دوشنبه
Step out of your comfort zone
یه کم از کنج عافیت بیا بیرون (و چیز جدیدی رو تجربه کن، کار جدیدی انجام بده). کار روتینی که انجام میدی یه کم ول کن و فکر کن که چه کار دیگه ای میشه الان انجام بدی.
اصطلاح مرتبط:
Travel out of your safety bubble.۱۳۹۱ آذر ۲, پنجشنبه
He's got a lot of money, but he's also got a head on his shoulders
درسته که ایشون پول زیادی داره، ولی در مقابل عقل هم داره (که بدونه چطور خرجش کنه).
?Why don't you eat your own dog food
چرا شما خودتون از محصولی که خودتون ساختین استفاده نمیکنین؟ اینجا رو ببینین.
۱۳۹۱ آبان ۲۶, جمعه
We had to pick up the slack after he left
بعد از این که اون رفت، ما مجبور شدیم کارهایی رو که جا مونده بود (احتمالا به دلیل تنبلی) انجام بدیم. این slack اینجا با اصطلاح slacker (یا خودمونی ترش slacko) به معنی تنبل مربوط میشه.
They left me holding the bag
اونها باعث شدن که من مقصر شناخته بشم / همه کاسه کوزهها سر من بشکنه. اشاره به وضعیتی داره که با یه عده میرین دزدی، وقتی پلیس میاد همه فرار میکنن و شما میمونین با کیسه پول دزدی.
اشتراک در:
نظرات (Atom)