مجبوری یه چیزهایی رو کنار هم جمع کنی که به هم نمیخورن (دوست رختخواب نیستن!) و این اصلا خوب نیست.
۱۳۹۲ فروردین ۸, پنجشنبه
.He had to go cap in hand and ask for some money
اون مجبور شد دوباره دستش رو دراز کنه (کلاهش رو دستش بگیره) و تقاضای کمک کنه (مثلا از پدر/مادرش).
۱۳۹۱ اسفند ۲۸, دوشنبه
.You are gettig ahead of yourself
معنی کلمه به کلمهاش میشه: داری از خودت جلو میافتی. وقتی استفاده میشه که طرف عجله داره همه چیز رو پشت سر هم بگه، یا درمورد شرایطی که هنوز پیش نیومده (نه به داره نه به بار) صحبت میکنه. نمونه:
A: What's the implication of this design on performance?
B: Let's not get ahead of ourselves, let's see whether it works or not.
اصطلاح معادل:
You're counting your chicks before they hatch.
۱۳۹۱ اسفند ۲۵, جمعه
.NSW have SA on back foot
درمورد مسابقه کریکت صحبت میکنیم: تیم NSW داره به تیم SA فشار میاره.
این اصطلاح از اینجا میاد که وقتی کسی رو هل میدی وزنش روی پای عقبش میافته.
اشتراک در:
نظرات (Atom)